پرواز سپید

در مسلک ما معنی پرواز چنین است، با بال شکسته به هوای تو پریدن …

پرواز سپید

در مسلک ما معنی پرواز چنین است، با بال شکسته به هوای تو پریدن …

پرواز سپید

سلام.
اینجا آسمان قلب من است جایی که در آن پرواز می کنم. ابرهای تخیلاتم، نم نم غصه هایم، برق نگرانی هایم، و نسیم امیدهایم را در آن خواهم دید. . مهدی خورشید این آسمان
مهدی جان
در مسلک ما معنی پرواز چنین است
بابال شکسته به هوای تو پریدن



از آنجا که اسلام دینی سیاسی ست بدون شک من به مسائل سیاسی هم خواهم پرداخت.




دوستان عزیزم که به این آسمان سر می زنند؛ لطف کنند و از درج نظراتی همچون عالی، خوب بود، حرف نداشت، ++(با هر تعدادی)، لذت بردم و ... خود داری کنند!تا الان تایید شده و البته پرواز سپید، از نویسندگان این نظرات به خاطر حسن نیتشون به شدت سپاس گذار بوده و هست! ولی این دست نظرات، همیشه نویسنده وبلاگ رو به شدت دچار رعد و برق روانی کرده است! اگر واقعا از مطلبی لذت بردید اما حرفی برای گفتن نداشتید لطفا فقط به ذکر یک صلوات اکتفا کنید! خیلی خیلی ممنونم.



*اگر بتوانیم بال‌های عاطفۀ خود را برای عموم مردم بگشاییم، پرواز خواهیم کرد و اگر مانند ابرها بر سر همۀ انسانها سایه بیفکنیم، باران خواهیم شد



اگر از بالا نگاه کنیم مشکلات را کوچک خواهیم دید و هرچه بالاتر برویم جاذبۀ زمین برای ما کمتر خواهد شد، آنگاه می‌توانیم پرواز را تمرین کنیم.*
* استاد پناهان*

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۳۰ مطلب با موضوع «اجتماعی» ثبت شده است

دارم سعی می کنم کار کنم...

درس بخونم...

خلاصه یه غلطی راه بندازم...

مثلا...

دیروزمو باید می دیدید...

توی ایستگاه اتوبوس تو بزرگراه رسالت نشستم نمی دونستم کجا دارم میرم!! یه ربع طول کشید توی فکرم یکی رو پیدا کنم زنگ بزنم بهش که من میخوام برم میدون فلسطین از اینجا چه جور باید برم؟!!

یعنی هرچی فکرکردم خودم حواسم جمع نشد!!

بعضی وقتا که کارم گره می خورد و عصبی میشدم این جوری می شدم ولی همون موقع با همسرم تماس می گرفتم و یکم غر میزدم به جونش و می پرسیدم که کدوم طرفی برم اونم بهم می گفت. اما دیروز دیدم نیست!!!

نگید خل شده ها!!

یه همچین آدم خراب ذلیل شوهری هستم من.. هههههه

دیروز صبح با یه توپ گنده توی گلوم از خونه بیرون رفتم...

احساس می کردم همه الانه که بهم صدمه بزنن...

البته سعی میکردم خودمو کنترل کنم ولی حالم خراب بود...

حالا باز امروز بهترم.

یه دفعه به ذهنم رسید که چه قدر زنای بی سرپرست هستند که هرروز این حسو دارن و مجبورن تو گذر زمان زنانگیشون رو پس بزنن، تا این احساس آسیب پذیری بهشون فشار نیاره!

و فهمیدم خیلی ضعیفم یعنی می دونید چون همیشه یه حمایت خیلی قوی از طرف آقای همسر داشتم به حمایت پذیر بودن عادت کردم! باید یه سری تدابیری برای حمایت از خودم بریزم!

تازه متوجه شدت حمایتی که برای کار و درس، هرروز ازم می کرد و من همیشه کتمانش می کردم، شدم!! می خوام توی این یه هفته یکم خودمو راست و ریست کنم...

 


پی نوشت: تعجب نکنید! این اولین باره که من و آقای همسر بیشتر از یه هفته از هم دوریم. مخصوصا توی این دو سال گذشته اصلا حتی خونه مامانم هم بدون همسرم نمی رفتم. طاقتشو نداشتم دور باشم!

پرواز سپید
۰۸ آذر ۹۴ ، ۰۹:۳۲ ۹ نظر


خیلی دوستشون دارم!

خدا به کلامشون برکت بده..

پرواز سپید
۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۶:۴۴ ۵ نظر

از تون میخوام به این لینک بیاید و نظراتتون رو در باره گفتگوی من و خواهرم(خواهر دینی) بگید. خیلی خوشحالمون میکنید! دوستانی که برای من نظر میذارن. حتما تشریف بیارید. از نظراتتون حتما استفاده میکنیم!

ممنون

وبلاگ کریمانه پست اربعین نوشت(11)

توضیح: دوستان گفتگوی بین من و خواهرم "یا فاطمه(س)" به صورت کامنت زیر پست اربعین نوشت هست. اگه مایل به نظر دادن در مورد موضوع گفتگو هستید، لطفا در همون پست اربعین نوشت و زیر همون کامنت ها نظر بگذارید. ممنون میشم. نظراتتون واقعا برام مهمه!


پرواز سپید
۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۲:۵۰ ۱ نظر

سلام.

خواهر عزیزم که هیچ وقت ندیدمتون؛ با آشنایی با شما بیشتر از قبل ایمان آوردم که خدا صاحب دلهاست و می تونه دو نفر رو که هیچ وقت همدیگر رو ندیدند اون قدر بهم نزدیک کنه که مثل یک خانواده به هم دلبستگی پیدا کنند. من هرروز به امید نوشته ای از شما صفحه مدیریت وبلاگم رو باز می کنم. خدا می دونه که خواهری من با شما به خاطر رضایت خودشه ولی اصلی ترین دلیل من برای ایجاد یک صفحه دیگه در فضای مجازی، ارتباط داشتن با خواهر عزیزم بود! این پست خطاب به شما نیست که می دونم و مطمئنم که شما اهل درد هستید و اگر شما حرف من کوچیک تر رو درک نمی کردید این شدت علاقه پیش نمیومد!...

پرواز سپید
۰۹ آبان ۹۴ ، ۰۲:۲۹ ۴ نظر

همسرم امشب برای بعضی باید حرف میزد. هر هفته برنامه داشت که برای یه عده از جوونای بسیج حرف بزنه. یه سری بحثای اعتقادی رو آماده کرده بود و هر هفته یه بخشی از صحبتا رو می گفت. هر شب که میخواست بره، کلی روی اون بحثا کار می کرد تا نکنه جایی بد یا اشتباه بگه! آخه این بچه ها خیال میکنن چون داره براشون حرف میزنه، نعوذ بالله، خود پیامبره و همه کلماتش با عصمت ادا میشه!هههه... دیگه نسل جوون هووشیار مملکت ماست!!

خلاصه...

پرواز سپید
۰۷ آبان ۹۴ ، ۰۴:۳۹ ۳ نظر


یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا ْوَلِلکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ

پرواز سپید
۰۲ آبان ۹۴ ، ۲۰:۱۵ ۲ نظر

صل الله علی الباکین علی الحسین علیه السلام

_: بله بفرمایید.

_: درو باز کن. اردشیرم.

زنگ آیفن خورده بود و من که جواب دادم این جملات رو داشتم به مادرم منتقل می کردم. موقع گفتن این جملات، گنگ شنیدم که مرد پشت در بلند گفت: من پدرتم!!!!

پرواز سپید
۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۸:۰۹ ۱ نظر

صل الله علی الباکین علی الحسین علیه السلام

یادتونه گفتم دلم از همه چیز گرفته؟!

گفتم روزی امسال محرمم کمه... واقعیت اینه که از همه چیز پشیمون و ناراحت شده بودم و این که فکر می کردم که تصمیماتم باعث شده من دیگه نتونم دل سیر برای امام حسین علیه السلام گریه کنم...حتی اومدنم به این شهر و حتی نیتی که برای این اومدن داشتیم منو همسرم....همه چیز...

پرواز سپید
۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۱:۳۸ ۰ نظر


صل الله علی الباکین علی الحسین علیه السلام

خدایا...

خدا..؟!!

این گوشه زمین رو نگاه کن! منم همونی که برام روزی فکرم توی محرم حسینت واجب تر از روزی شکمم بود!

چه کار نادرستی کردم که الان فقط در حد پر شدن شکم منو لایق می دونی؟!!

پرواز سپید
۲۵ مهر ۹۴ ، ۰۰:۱۲ ۰ نظر


تصادف


تازه داشتم بعد از ترمز محکم شوهرم جابجا می شدم که با تمام بدنم به جلو پرت شدم! راننده به عقب برگشت و نگاه کرد. یه ماشین به ماشین ما خورده بود. وقتی به چهره مرد نگاه کردم به جای این که اخم کرده باشه دیدم که بیشتر تعجب کرده! یه دفعه با حالت تمسخر گفت: ماشین پلیس زده بهمون...

پرواز سپید
۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۷ ۱ نظر